امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Extensive

    ɪkˈstensɪv ɪkˈstensɪv
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more extensive

    • صفت عالی:

      most extensive

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B2
    همه‌جانبه، گسترده، فراگیر، عمیق (تحقیق و مطالعه و غیره)، پهناور، بزرگ، گسترده، وسیع (جنگل و زمین و غیره)، دامنه‌دار، وسیع، قابل‌ملاحظه (عملیات و سرمایه‌گذاری)، مفصل (مقدمه و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The company's success can be attributed to its extensive approach to marketing.
    - موفقیت این شرکت را می‌توان به رویکرد همه‌جانبه‌ی آن به بازاریابی نسبت داد.
    - The extensive reforms undertaken by the government.
    - اصلاحات دامنه‌داری که دولت انجام داده‌ است.
    - an extensive forest
    - جنگل پهناور
    - The motor had undergone extensive testing.
    - موتور مورد آزمایش‌های گسترده‌ای قرار گرفته بود.
    - The buildings suffered extensive damage.
    - ساختمان‌ها دست‌خوش آسیب فراوانی شدند.
    - extensive discussions
    - مذاکرات فراگیر
    - an extensive list of literary books
    - فهرست مفصلی از کتاب‌های ادبی
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد extensive

    1. adjective far-reaching, thorough
      Synonyms: across the board, all-encompassing, all-inclusive, big, blanket, boundless, broad, capacious, commodious, comprehensive, comprising, considerable, expanded, extended, far-flung, general, great, hefty, huge, inclusive, indiscriminate, large, large-scale, lengthy, long, major, pervasive, prevalent, protracted, roomy, scopic, scopious, sizable, spacious, sweeping, unexclusive, universal, unrestricted, vast, voluminous, wall to wall, wholesale, wide, wide-ranging, widespread
      Antonyms: limited, narrow, restricted, short, uncomprehensive

    لغات هم‌خانواده extensive

    ارجاع به لغت extensive

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «extensive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/extensive

    لغات نزدیک extensive

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند