امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Extraneous

ɪkˈstreɪniəs ɪkˈstreɪniəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نامربوط، ناوابسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- extraneous events.
- رویدادهای ناوابسته به هم (مستقل از هم).
- her remark was unexpected and altogether extraneous.
- اظهار او غیرمنتظره و کاملاً نامربوط بود.
- extraneous information.
- اطلاعات نامربوط.
adjective
برونی، خارجی، برونزاد، برونگاهی، از برون (به درون)، برون، خارج
- any extraneous light in the camera will ruin the film.
- هرگونه نور برونی در دوربین موجب خراب شدن فیلم خواهد شد.
- protect the contents of the can from extraneous moisture.
- محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.
adjective
غیراصلی، غیراساسی، فرعی، اضافی، نابنیادین، پیشامدی
- extraneous noises
- صداهای فرعی
- they considered art to be extraneous to reality.
- آنان هنر را چیزی خارج از حوزه‌ی واقعیات می‌پنداشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد extraneous

  1. adjective unneeded; irrevelant
    Synonyms:
    accidental additional adventitious beside the point extra foreign immaterial impertinent inadmissible inapplicable inapposite inappropriate incidental inessential needless nonessential off the subject peripheral pointless redundant superfluous supplementary unconnected unessential unnecessary unrelated
    Antonyms:
    appropriate basic essential integral necessary needed pertinent relevant
  1. adjective foreign
    Synonyms:
    adventitious alien exotic external extrinsic out of place strange
    Antonyms:
    national native

ارجاع به لغت extraneous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «extraneous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/extraneous

لغات نزدیک extraneous

پیشنهاد بهبود معانی