با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fairish

ˈfeərɪʃ ˈfeərɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
به‌نسبت خوب (یا بزرگ و غیره)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fairish

  1. adjective Of moderately good quality but less than excellent
    Synonyms: fair, acceptable, adequate, all right, average, common, decent, goodish, moderate, passable, respectable, satisfactory, sufficient, tolerable, ok, tidy, reasonable

ارجاع به لغت fairish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fairish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fairish

لغات نزدیک fairish

پیشنهاد بهبود معانی