امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fall Apart

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb B2
فرو ریختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
phrasal verb
در بحران احساسی بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fall apart

  1. phrasal verb disintegrate
    Synonyms:
    collapse crumble break down go to pieces crack up break
  1. phrasal verb Be emotionally in crisis

ارجاع به لغت fall apart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fall apart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fall-apart

لغات نزدیک fall apart

پیشنهاد بهبود معانی