با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fall Into

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
افتادن در چیزی
phrasal verb
قرار گرفتن در چیزی غیرمنتظره
phrasal verb
رده‌بندی شدن، در دسته‌ای قرار گرفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fall into

  1. phrasal verb Go into something by falling
  2. phrasal verb Enter something without having planned it
  3. phrasal verb Be classified as; to fall under

ارجاع به لغت fall into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fall into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fall-into

لغات نزدیک fall into

پیشنهاد بهبود معانی