امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fallacy

ˈfæləsi ˈfæləsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fallacies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
سفسطه، دلیل سفسطه‌آمیز، استدلال غلط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Their religious reasoning is full of fallacies and deliberate lies.
- استدلال‌های دینی آن‌ها از سفسطه و دروغ عمدی پر است.
- a fallacy of the senses
- اشتباه حسی
- a fallacy of the eye
- خطای بصری، رمژک‌ چشمی
- It is a total fallacy that physical punishment is necessary for children.
- این باور که تنبیه بدنی برای بچه‌ها لازم می‌باشد، اشتباه محض است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fallacy

  1. noun illusion, misconception
    Synonyms:
    aberration ambiguity artifice bias casuistry cavil deceit deception deceptiveness delusion deviation elusion equivocation erratum erroneousness error evasion falsehood faultiness flaw heresy illogicality inconsistency inexactness invalidity misapprehension miscalculation misconstrual misinterpretation mistake non sequitur notion paradox perversion preconception prejudice quibbling quirk solecism sophism sophistry speciousness subterfuge untruth
    Antonyms:
    certainty evidence fact honesty reality right surety truth

ارجاع به لغت fallacy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fallacy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fallacy

لغات نزدیک fallacy

پیشنهاد بهبود معانی