امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Falling

ˈfɑː.lɪŋ ˈfɔː.lɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fell
  • شکل سوم:

    fallen
  • سوم‌شخص مفرد:

    falls

معنی

adjective
افتادن، رو به کاهش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد falling

  1. adjective dropping
    Synonyms:
    sinking descending plunging slipping sliding declining lowering settling toppling tumbling tottering diminishing weakening decreasing abating ebbing subsiding collapsing crumbling
    Antonyms:
    increasing improving rising

ارجاع به لغت falling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «falling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/falling

لغات نزدیک falling

پیشنهاد بهبود معانی