با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Falling-out

ˈfɑːlɪŋˈaʊt ˈfɔːlɪŋaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun plural
عدم توافق، ناهمسازی، دعوا، مشاجره
- He had falling-outs with all the neighbors.
- او با همه‌ی همسایه‌ها دعوا و مرافعه داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد falling-out

  1. noun quarrel or altercation
    Synonyms: altercation, argument, bicker, brawl, clash, contention, disagreement, dispute, exchange, feud, fight, fracas, friction, fuss, misunderstanding, quarrel, row, run-in, sharp words, snarl, spat, squabble, strife, tiff

ارجاع به لغت falling-out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «falling-out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/falling-out

لغات نزدیک falling-out

پیشنهاد بهبود معانی