با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fallout

ˈfɑːlaʊt ˈfɔːlaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
بارش رادیواکتیو، بارش برتابشی
noun
ذرات رادیواکتیو، خردیزه‌های برتابشی
noun
پیامد، نتیجه، پس‌آیند
- The country is still suffering from the fallouts of that wrong policy.
- کشور هنوز از عواقب آن سیاست غلط رنج می‌برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fallout

  1. noun radioactivity
    Synonyms: radioactive dust, radioactive waste

ارجاع به لغت fallout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fallout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fallout

لغات نزدیک fallout

پیشنهاد بهبود معانی