گذشتهی ساده:
fastedشکل سوم:
fastedسومشخص مفرد:
fastsوجه وصفی حال:
fastingشکل جمع:
fastsصفت تفضیلی:
fasterصفت عالی:
fastestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
افطار کردن، روزهی خود را شکستن، روزهی خود را خوردن، ناشتایی خوردن، صبحانه خوردن
رودخانهی خروشان
(خوراک) زودپز
درخواب ژرف بودن
خبر بد زود به گوش همه میرسد.
خبر بد زود پراکنده میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fast