امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fateful

ˈfeɪtfl ˈfeɪtfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مهم، شوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a fateful decision
- تصمیم سرنوشت‌ساز
- During the fateful period when hundreds of people were killed.
- طی دوران مصیبت‌باری که در آن صدها نفر کشته شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fateful

  1. adjective significant
    Synonyms: acute, apocalyptic, conclusive, critical, crucial, decisive, determinative, direful, doomful, eventful, important, inauspicious, momentous, ominous, portentous, resultful
    Antonyms: insignificant, unimportant
  2. adjective deadly
    Synonyms: calamitous, cataclysmic, catastrophic, destructive, disastrous, fatal, lethal, mortal, ominous, ruinous
    Antonyms: healthful, healthy, life-giving

ارجاع به لغت fateful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fateful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fateful

لغات نزدیک fateful

پیشنهاد بهبود معانی