امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fawn

fɒːn fɔːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fawns

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive
آهوبره، رشا، گوزن، حنایی، بچه زاییدن (آهو یا گوزن)، اظهار دوستی کردن، تملق گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Courtiers who fawned on him.
- درباریانی که از او چاپلوسی می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fawn

  1. noun baby deer
    Synonyms:
    baby buck baby doe yearling
  1. verb ingratiate oneself to; serve
    Synonyms:
    abase apple-polish be at beck and call be obsequious be servile blandish bow brownnose buddy up butter up cajole cater to cave in to cotton court cower crawl creep cringe crouch curry favor debase defer fall all over fall on one’s knees flatter grovel honey up invite jolly kneel kowtow lay it on lick boots make up to massage oil pander pay court play up to scrape slaver snow stoop stroke submit toady truckle woo yield
    Antonyms:
    ignore

ارجاع به لغت fawn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fawn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fawn

لغات نزدیک fawn

پیشنهاد بهبود معانی