امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Federal

ˈfedrəl ˈfedrəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more federal
  • صفت عالی:

    most federal

معنی‌ها

adjective C1
فدرال، ائتلافی، اتحادی، اتفاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
adjective
نظام حکومتی فدرال، همبستگان، وابسته به دولت فدرال (یا دولت مرکزی در نظام فدرال)
noun
همبستگان گرای، (در جنگ های داخلی امریکا ـ f بزرگ)
noun
هوادار دولت مرکزی، سرباز دولت فدرال
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد federal

  1. adjective Being of or having to do with the northern United States and those loyal to the Union during the American Civil War
    Synonyms:
    general central union governmental
  1. Any federal law-enforcement officer
    Synonyms:
    adam Federal soldier fed federal-official Union soldier
  1. adjective Characterized by or constituting a form of government in which power is divided between one central and several regional authorities
    Antonyms:
    unitary

لغات هم‌خانواده federal

  • adjective
    federal

ارجاع به لغت federal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «federal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/federal

لغات نزدیک federal

پیشنهاد بهبود معانی