امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Feeble

ˈfiːbl ˈfiːbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    feebler
  • صفت عالی:

    feeblest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
ضعیف، کم‌زور، ناتوان، عاجز، سست، نحیف، نزار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The feeble old man struggled to walk up the stairs.
- پیرمرد ناتوان سعی کرد از پله‌ها بالا برود.
- a feeble attempt
- سعی کم، کوشش ناچیز
- That woman is so feeble that she can't walk.
- آن زن آن‌قدر نزار است که نمی‌تواند راه برود.
- a feeble old man
- پیرمرد نزار
- a feeble light
- نور کم‌سو، نور ضعیف
adjective
دون، حقیر، پست، بد، فرودست
- The feeble excuse for being late did not convince anyone.
- بهانه‌ی بد او برای تأخیر کسی را قانع نکرد.
- feeble joke
- بذله‌ی بد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feeble

  1. adjective not strong; ineffective
    Synonyms:
    aged ailing chicken debilitated decrepit delicate doddering dopey effete emasculated enervated enfeebled etiolated exhausted failing faint flabby flat fragile frail gentle helpless impotent inadequate incompetent indecisive ineffectual inefficient infirm insubstantial insufficient lame languid low out of gas paltry poor powerless puny sapless sickly slight strengthless tame thin unconvincing vitiated weak weakened weakly wimpy woozy zero
    Antonyms:
    able effective hardy healthy hearty powerful solid sound strong

ارجاع به لغت feeble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feeble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/feeble

لغات نزدیک feeble

پیشنهاد بهبود معانی