امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Feign

feɪn feɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb
وانمود کردن، به‌خود بستن، جعل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She feigned herself to be sick.
- او خود را به مریضی زد.
- to feign a limp
- خود را به شلی زدن
- She feigned to be asleep.
- وانمود کرد که خواب است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feign

  1. verb pretend
    Synonyms:
    act affect assume bluff counterfeit devise dissemble dissimulate do a bit fabricate fake forge four-flush give appearance of imagine imitate invent make show of phony up play play possum put on put on act put up a front sham simulate stonewall
    Antonyms:
    be true

ارجاع به لغت feign

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feign» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/feign

لغات نزدیک feign

پیشنهاد بهبود معانی