با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ferry

ˈferi ˈferi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ferried
  • شکل سوم:

    ferried
  • سوم شخص مفرد:

    ferries
  • وجه وصفی حال:

    ferrying
  • شکل جمع:

    ferries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
فرابر (گونه‌ای قایق یا کشتی برای جابه‌جایی مسافر یا خودرو یا وسایل دیگر)
- The ferry transported both passengers and vehicles across the river.
- فرابر مسافران و وسایل نقلیه را از رودخانه عبور داد.
- The ferry departed on schedule.
- فرابر طبق برنامه حرکت کرد.
- He went over the river by ferry.
- با فرابر به آن طرف رودخانه رفت.
verb - transitive
حمل کردن، رساندن (اشخاص یا اجناس و کالا) (با هواپیما یا وسیله‌ی نقلیه‌ی موتوری)
- Executives were ferried back and forth by airplane.
- حمل کردن مدیران با هواپیما انجام می‌شد.
- We need to find a reliable company to ferry our equipment.
- باید شرکت معتبری برای رساندن تجهیزاتمان پیدا کنیم.
verb - intransitive verb - transitive
بردن، حمل کردن، عبور دادن، عبور کردن (با فرابر یا وسیله‌ی مشابه دیگر از روی پهنه‌ی آبی)
- The ferry will ferry passengers across the river to the island.
- فرابر مسافران را از رودخانه به جزیره خواهد برد.
- We should ferry our bikes across the canal.
- باید دوچرخه‌هایمان را از طریق کانال [با فرابر] حمل کنیم.
- to ferry troops from ship to shore
- قشون را با فرابر از کشتی به کرانه بردن
verb - transitive
منتقل کردن، حمل کردن، به پرواز درآوردن (هواپیما) (از کارخانه یا سایر نقاط حمل‌ونقل به مقصد تعیین‌شده یا از یک پایگاه به پایگاه دیگر)
- The company will ferry the new aircraft from the factory to the airport.
- این شرکت هواپیمای جدید را از کارخانه به فرودگاه منتقل خواهد کرد.
- The airline company decided to ferry the new planes from the factory to their designated delivery point.
- شرکت هواپیمایی تصمیم گرفت هواپیماهای جدید را از کارخانه به محل تحویل تعیین‌شده حمل کند.
noun
حق ترابری با فرابر (در پهنه‌ی آبی)
- The ferry across the river was awarded to a local company.
- حق ترابری با فرابر در رودخانه به یک شرکت محلی واگذار شد.
- The government granted the ferry to the company that submitted the winning bid.
- دولت حق ترابری با فرابر را به شرکتی که پیشنهاد برنده را ارائه کرده بود اعطا کرد.
noun
(هواپیمایی) پرواز تحویل
- The airplane manufacturer uses a ferry to transport their newly built planes to customers around the world.
- سازنده‌ی هواپیما از پرواز تحویل برای انتقال هواپیماهای جدید خود به مشتریان در سراسر جهان استفاده می‌کند.
- The ferry from Europe to the United States is a long journey for the pilots and crew.
- پرواز تحویل از اروپا به ایالات متحده برای خلبانان و خدمه سفری طولانی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ferry

  1. noun transportation boat
    Synonyms: barge, ferryboat, packet, packet boat, passage boat
  2. verb carry across
    Synonyms: bear, buck, carry, chauffeur, convey, lug, move across, pack, run, schlepp, send, ship, shuttle, tote, transport

ارجاع به لغت ferry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ferry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ferry

لغات نزدیک ferry

پیشنهاد بهبود معانی