امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Festive

ˈfestɪv ˈfestɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more festive
  • صفت عالی:

    most festive

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بزمی، جشنی، شاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Nowruz is a festive season.
- نوروز فصل جشن و سرور است.
- to be in a festive mood
- سرکیف‌بودن، سرحال‌بودن، شاد و خرم بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد festive

  1. adjective decorated, celebratory
    Synonyms:
    blithe bouncy carnival cheery chipper chirpy convivial festal gala gay gleeful go-go grooving happy hearty holiday jocund jolly jovial joyful joyous jubilant juiced up jumping lighthearted merry mirthful peppy perky rocking snappy swinging upbeat zippy
    Antonyms:
    depressed gloomy somber undecorated

ارجاع به لغت festive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «festive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/festive

لغات نزدیک festive

پیشنهاد بهبود معانی