امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fib

fɪb fɪb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fibbed
  • شکل سوم:

    fibbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    fibs
  • وجه وصفی حال:

    fibbing

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
دروغ، دروغ در چیز جزئی، دروغ گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- A child who tells fibs.
- بچه‌ای که دروغ(های کوچک) می‌گوید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fib

  1. noun undetailed lie
    Synonyms:
    canard crock equivocation evasiveness fabrication fairy tale falsehood falsity fiction invention jazz line mendacity misrepresentation prevarication spinach story tale untruth untruthfulness white lie whopper yarn
    Antonyms:
    truth
  1. verb tell an undetailed lie
    Synonyms:
    concoct create fiction equivocate fabricate falsify invent jive make up palter plant prevaricate promote shovel speak with forked tongue stretch the truth tell a little white lie trump up
    Antonyms:
    be honest tell truth

ارجاع به لغت fib

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fib» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fib

لغات نزدیک fib

پیشنهاد بهبود معانی