گذشتهی ساده:
fiddledشکل سوم:
fiddledسومشخص مفرد:
fiddlesوجه وصفی حال:
fiddlingشکل جمع:
fiddlesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کلاهبرداریکردن، حقه سوار کردن، دوز و کلک زدن
صحیح و سالم. سرحال. سر و مر و گنده. سالم و سرحال
نقش ثانوی داشتن، در درجه ی دوم اهمیت بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fiddle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fiddle