امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Figuration

American: ˌfɪɡjəˈreɪʃən British: ˌfɪɡjəˈreɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
شکل‌دهی، دیس‌دهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun
شکل، ظاهر، دیس، نمود
noun
نماد، سمبل، نمایشگر (چیزی)
noun
(موسیقی) تکرار، بازنواخت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد figuration

  1. noun
    Synonyms:
    contour form outline shape symbolism

ارجاع به لغت figuration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «figuration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/figuration

لغات نزدیک figuration

پیشنهاد بهبود معانی