با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Firing Line

ˈfaɪərɪŋ laɪn ˈfaɪərɪŋ laɪn
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: firing-line

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
(نظامی) خط آتش
- The commander ordered the troops to advance to the firing line and prepare for combat.
- فرمانده دستور داد نیروها تا خط آتش پیشروی کنند و برای نبرد آماده شوند.
- The sound of gunfire echoed across the firing-line as the soldiers engaged in a fierce battle.
- هنگامی که سربازان درگیر نبردی شدید بودند، صدای تیراندازی در سراسر خط آتش پیچید.
noun
مجازی خط مقدم
- As a journalist, he was always on the firing line of breaking news.
- او به‌عنوان یک روزنامه‌نگار همیشه در خط مقدم اخبار فوری بود.
- The company's new product put them on the firing line of the market.
- محصول جدید این شرکت آن‌ها را در خط مقدم بازار قرار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد firing line

  1. noun line of battle
    Synonyms: battlefront, battle line, enemy line, front, front line, line

ارجاع به لغت firing line

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «firing line» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/firing-line-2

لغات نزدیک firing line

پیشنهاد بهبود معانی