با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fishing

ˈfɪʃɪŋ ˈfɪʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fished
  • شکل سوم:

    fished

معنی

noun uncountable A2
(جای) ماهیگیری، ماهیگیری، حق ماهیگیری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fishing

  1. noun angling
    Synonyms: fly-fishing, freshwater fishing, piscary, trawling, trolling

لغات هم‌خانواده fishing

ارجاع به لغت fishing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fishing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fishing

لغات نزدیک fishing

پیشنهاد بهبود معانی