با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fixings

American: ˈfɪksɪŋz British: ˈfɪksɪŋz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

plural
مخلفات، اضافات، افزونه‌ها
- roast turkey and all the fixings
- بوقلمون بریان‌شده و کلیه‌ی مخلفات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fixings

  1. noun components
    Synonyms: constituents, accompaniments, trimmings, accessories, ingredients

ارجاع به لغت fixings

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fixings» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fixings

لغات نزدیک fixings

پیشنهاد بهبود معانی