با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Flapjack

ˈflæpdʒæk ˈflæpdʒæk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    flapjacks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی بریتانیایی بیسکویت جو
- The flapjack at the bakery was too dry.
- بیسکویت جوی آن شیرینی‌پزی خیلی خشک بود.
- My grandma makes the best flapjacks.
- مامان‌بزرگم بهترین بیسکویت‌های جو رو درست می‌کنه.
noun countable
انگلیسی آمریکایی پنکیک
- I love to eat flapjacks for breakfast.
- عاشق خوردن پنکیک در وعده‌ی صبحانه هستم.
- I always order a plate of flapjacks when I go to the diner.
- همیشه وقتی به داینر (نوعی رستوران کوچک) می‌رم یه بشقاب پنکیک سفارش می‌دم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flapjack

  1. noun pancake
    Synonyms: battercake, flannel cake, flapcake, griddlecake, johnnycake, hotcake

ارجاع به لغت flapjack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flapjack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flapjack

لغات نزدیک flapjack

پیشنهاد بهبود معانی