امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flaunt

flɒːnt / / flɑːnt flɔːnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flaunted
  • شکل سوم:

    flaunted
  • سوم‌شخص مفرد:

    flaunts
  • وجه وصفی حال:

    flaunting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

به رخ کشیدن، بالیدن، خرامیدن، جولان دادن، خودنمایی، جلوه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He flaunted his medals.
- او مدال‌های خود را به رخ ما کشید.
- She flaunts her beauty.
- او به زیبایی خود می‌نازد.
- He flaunted his new bike.
- با دوچرخه‌ی نو خود جولان می‌داد.
- The ship's flags were flaunting in the breeze.
- پرچم‌های کشتی در نسیم در اهتزاز بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flaunt

  1. verb make an exhibition, show off
    Synonyms:
    advertise air boast brandish break out broadcast declare disclose display disport divulge expose fan it flash flash about flourish gasconade grandstand hotdog let it all hang out make a scene parade proclaim put on an act reveal roll out show and tell showcase smack with sport spring on streak throw weight around trot out vaunt wave around whip out
    Antonyms:
    conceal hide refrain

ارجاع به لغت flaunt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flaunt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flaunt

لغات نزدیک flaunt

پیشنهاد بهبود معانی