امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fluent

ˈfluːənt ˈfluːənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more fluent
  • صفت عالی:

    most fluent

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
روان، سلیس، فصیح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- She speaks English fluently.
- او انگلیسی را روان صبحت می‌کند.
- But he is not fluent in French.
- ولی در فرانسه روان نیست.
- the fluent style of Sa'di
- سبک شیوای سعدی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fluent

  1. adjective articulate
    Synonyms:
    chatty cogent copious cursive declamatory disputatious easy effortless effusive eloquent facile flowing garrulous glib liquid loquacious mellifluent mellifluous natural persuasive prompt quick ready running silver-tongued smooth smooth-spoken talkative verbose vocal voluble well-versed wordy
    Antonyms:
    effortful hesitant inarticulate unfluent unprepared

ارجاع به لغت fluent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fluent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fluent

لغات نزدیک fluent

پیشنهاد بهبود معانی