امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Following

ˈfɑːloʊɪŋ ˈfɒləʊɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    followed
  • شکل سوم:

    followed
  • سوم‌شخص مفرد:

    follows
  • شکل جمع:

    followings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
تعقیب، پیروی، زیرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the following year
- سال بعد (از آن)
- the following people were present at the meeting....
- اشخاص زیر در جلسه حاضر بودند.....
- a following tide
- جریان دریایی هم‌سو
- a following wind
- باد مساعد
- This television show has a large following.
- این نمایش تلویزیونی بسیار خواهان دارد.
- Following dinner we went home.
- پس از شام به منزل رفتیم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective
ذیل، شرح ذیل
noun
هواداران، هواخواهان، پیروان، طرفداران، مریدان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد following

  1. adjective happening, being next or after
    Synonyms:
    after a while afterward attendant a while later back by and by coming coming after coming next consecutive consequent consequential directly after ensuing henceforth hinder in pursuit in search of in the wake of later later on latter next next off on the scent posterior presently proximate pursuing rear resulting sequent sequential serial seriate specified subsequent succeeding successive supervenient then trailing when
    Antonyms:
    first leading preceding
  1. noun persons of an interest or belief
    Synonyms:
    adherents audience circle clientage clientele cortege coterie dependents entourage fans group groupies hangers-on patronage patrons public retinue rout suite support supporters train
    Antonyms:
    disbelievers

لغات هم‌خانواده following

  • adjective
    following

ارجاع به لغت following

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «following» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/following

لغات نزدیک following

پیشنهاد بهبود معانی