امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forbid

fərˈbɪd fəˈbɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    forbade
  • شکل سوم:

    forbidden
  • سوم‌شخص مفرد:

    forbids
  • وجه وصفی حال:

    forbidding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb B2
ممنوع کردن، قدغن کردن، منع کردن، باز داشتن، اجازه ندادن، نفرین‌شده، رانده‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He was forbidden to leave the house.
- به او اجازه نداده بودند که از خانه بیرون برود.
- Smoking is forbidden.
- به‌کارگیری‌ دخانیات ممنوع است.
- I forbid you to associate with him.
- تو را از همنشینی با او منع می‌کنم.
- The doctor has forbidden him to drink alcoholic beverage.
- دکتر او را از نوشیدن مشروبات الکلی منع کرده است.
- The steepness of the slope forbade ascent.
- شیب زیاد سربالایی، بالا رفتن را میسر نمی‌کرد.
- Women are forbidden in this club.
- ورود زن‌ها به این باشگاه ممنوع است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forbid

  1. verb outlaw, prohibit an action
    Synonyms:
    ban block cancel censor check debar declare illegal deny deprive disallow embargo enjoin exclude forestall forfend freeze halt hinder hold up impede inhibit interdict lock up nix obstruct obviate oppose preclude prevent proscribe put the chill on restrain restrict rule out say no shut down shut out spike stop stymie taboo veto withhold
    Antonyms:
    allow approve authorize permit sanction

ارجاع به لغت forbid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forbid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forbid

لغات نزدیک forbid

پیشنهاد بهبود معانی