امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Foregoing

    ˈfɔːrɡoʊɪŋ fɔːˈɡəʊɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل سوم:

      foregone

    • سوم‌شخص مفرد:

      foregoes

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    (آنچه که قبلاً نوشته یا گفته شده است) مذکور، ذکر‌شده، پیش گفته‌شده، در بالا آمده، یاد شده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - Remember, the foregoing description of the plan is just a summary.
    - به‌یاد داشته باشید، توضیحات ذکرشده درمورد برنامه فقط خلاصه است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد foregoing

    1. adjective come before; previous
      Synonyms: above, aforementioned, aforesaid, aforestated, antecedent, anterior, former, past, precedent, preceding, prior
      Antonyms: after

    ارجاع به لغت foregoing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «foregoing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foregoing

    لغات نزدیک foregoing

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند