امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Foretold

American: fɔːrˈtoʊld British: fɔːˈtəʊld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    foretells
  • وجه وصفی حال:

    foretelling

معنی

adverb
پیشگویی کرد، از پیش آگاهی داد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foretold

  1. verb Foreshadow or presage
    Synonyms: heralded, prophesied, divined, annunciated, augured, announced
  2. verb Make a prediction about; tell in advance
    Synonyms: prognosticated, predicted, augured, foreshadowed, prefigured, presaged, portended, forecasted, foreboded, betokened, projected, promised, foreseen, warned, read, prophesied, foretokened, boded, predicated, adumbrated, divined, forewarned, called, anticipated, figured, foreknown, bespoke
    Antonyms: recounted, confirmed, recorded
  3. verb To give an indication of something in advance
    Synonyms: prognosticated, presaged, prefigured, portended, foretokened, foreshadowed, forecasted, boded, augured, adumbrated

ارجاع به لغت foretold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foretold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foretold

لغات نزدیک foretold

پیشنهاد بهبود معانی