امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forgetful

fərˈɡetfl fəˈɡetfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
فراموشکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forgetful

  1. adjective tending to not remember
    Synonyms:
    absent absent-minded abstracted airheaded amnemonic amnesic asleep on the job bemused careless distracted dreamy heedless inattentive lax like an absent-minded professor looking out window mooning moony neglectful negligent nirvanic not on the job oblivious out of it out to lunch pipe dreaming preoccupied remiss slack sloppy unmindful unwitting woolgathering
    Antonyms:
    attentive mindful recalling remembering retentive

لغات هم‌خانواده forgetful

ارجاع به لغت forgetful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forgetful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forgetful

لغات نزدیک forgetful

پیشنهاد بهبود معانی