با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Four-wheel

American: ˈfɔːrˈwiːl British: fɔːwiːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
چهارچرخه (four-wheeled هم می‌گویند)
adjective
(وابسته به اتومبیلی که به جای دو چرخ هر چهار چرخ آن مستقیما از موتور نیرو می‌گیرند) دو دیفرانسیل، دو آسه، دو محور
- a four-wheel drive Jeep
- جیپ دو دیفرانسیلی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد four-wheel

  1. adjective Of or relating to vehicles with four wheels
    Synonyms: four-wheeled

ارجاع به لغت four-wheel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «four-wheel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/four-wheel

لغات نزدیک four-wheel

پیشنهاد بهبود معانی