با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fragmentation

ˌfræɡ.menˈteɪ.ʃən ˌfræɡ.menˈteɪ.ʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
فروپاشی، تلاشی، داغانی، تکه‌تکه‌شدگی
noun
(الکترونیک) تکه‌تکه شدن، تکه‌تکه کردن
noun
کامپیوتر قطعه‌قطعه شدن
noun
شیمی تکه‌تکه شونده
(نظامی) چند‌پارگی، ضد نفر، گلوله افشان
noun
اقتصاد تکه‌تکه شدن
noun
روان‌شناسی سلامت روان چند‌پارگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fragmentation

  1. noun Separating something into fine particles
    Synonyms: atomization, atomisation

ارجاع به لغت fragmentation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fragmentation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fragmentation

لغات نزدیک fragmentation

پیشنهاد بهبود معانی