با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fraternal

frəˈtɜrːnl frəˈtɜːnl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
برادرانه، مربوط به برادری
- The fraternal rivalry between the two brothers was evident from an early age, as they constantly competed for attention and praise.
- رقابت برادرانه‌ی بین دو برادر از همان دوران کودکی مشهود بود؛ آن‌ها دائماً برای جلب توجه و تمجید با هم رقابت می‌کردند.
- The fraternal bond between the two brothers was evident.
- پیوند برادری بین دو برادر مشهود بود.
- the fraternal love of Jahangir and Iraj and I
- عشق برادرانه‌ی من و جهانگیر و ایرج
adjective
دوستانه، برادرانه، برادروار
- The fraternal bond between the two teammates was evident as they supported each other both on and off the field.
- رابطه‌ی دوستانه‌ی بین دو هم‌تیمی مشهود بود؛ آن‌ها در داخل و خارج از زمین از یکدیگر حمایت می‌کردند.
- The employees at the company have a fraternal atmosphere, always willing to help each other out and celebrate each other's successes.
- کارکنان شرکت جو برادرواری دارند و همیشه مایل هستند به یکدیگر کمک کنند و موفقیت‌های یکدیگر را جشن بگیرند.
adjective
ناهمسان، دوتخمکی (دوقلو)
- The fraternal twins celebrated their birthday together every year.
- دوقلوهای ناهمسان هر سال تولد خود را با هم جشن می‌گرفتند.
- The study found that fraternal twins are more likely to have different genetic traits.
- این مطالعه نشان داد که دوقلوهای دوتخمکی به احتمال زیاد ویژگی‌های ژنتیکی متفاوتی دارند.
دوستانه، برادرانه، برادروار، ائتلافی، اتحادی
- a fraternal organization
- سازمان اخوت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fraternal

  1. adjective brotherly
    Synonyms: congenial, friendly, intimate, kind
    Antonyms: sisterly

ارجاع به لغت fraternal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fraternal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fraternal

لغات نزدیک fraternal

پیشنهاد بهبود معانی