امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fraud

frɒːd frɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    frauds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C2
فریب، حیله، تقلب، فن، گوش بر، شیاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He committed several frauds in Tabriz.
- او در تبریز به چندین فقره کلا‌هبرداری دست زد.
- He got the money by fraud.
- او پول را از راه کلاهبرداری به‌دست آورد.
- He claims to be a doctor, but he is a fraud.
- او ادعا می‌کند که دکتر است؛ ولی دروغ می‌گوید.
noun countable uncountable
حقوق کلاهبرداری link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fraud

  1. noun trickery, deception
    Synonyms:
    artifice bamboozlement blackmail cheat chicane chicanery con craft deceit double-dealing dupery duping duplicity extortion fake fast one fast shuffle flimflam fourberie fraudulence graft guile hanky-panky hoax hocus-pocus hoodwinking hustle imposture line misrepresentation racket scam sell shakedown sham sharp practice skunk smoke song song and dance spuriousness sting string swindle swindling treachery
    Antonyms:
    fairness honesty justice
  1. noun person who is false, deceitful
    Synonyms:
    bastard bluffer charlatan cheat counterfeit crook deceiver double-dealer fake forger four-flusher hoaxer horse trader impostor mechanic mountebank phony play actor pretender quack racketeer sham shark swindler

ارجاع به لغت fraud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fraud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fraud

لغات نزدیک fraud

پیشنهاد بهبود معانی