با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Free-floating

ˈfriːˈfloʊtɪŋ friːˈfləʊtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی‌طرف، مستقل
- The free-floating voters may hold the key to the election outcome.
- رای‌دهندگان بی‌طرف ممکن است کلید نتیجه‌ی انتخابات را در دست داشته باشند.
- His free-floating style of writing made his work stand out from the rest.
- سبک مستقل نویسندگی او باعث شد آثارش از بقیه متمایز شود.
adjective
شناور، معلق، آزاد، رها، فارغ
- The free-floating balloon drifted in the sky.
- بالن معلق در آسمان حرکت کرد.
- The free-floating debris in space posed a danger to spacecraft.
- زباله‌های رها در فضا خطری برای فضاپیماها به همراه داشت.
adjective
بدون تعهد، بی‌قیدوبند
- The free-floating ideas
- ایده‌های بی‌قیدوبند
- The company's free-floating policies allowed employees to work more independently.
- سیاست‌های بدون تعهد این شرکت به کارکنان اجازه می‌دهد تا مستقل‌تر کار کنند.
adjective
بی‌دلیل، بی‌موجب، بی‌انگیزه
- free-floating fear
- ترس بی‌دلیل
- The therapist helped her work through her free-floating anxiety.
- درمانگر به او کمک کرد تا از طریق اضطراب بی‌موجبش کار کند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت free-floating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «free-floating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/free-floating

لغات نزدیک free-floating

پیشنهاد بهبود معانی