با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Freehand

ˈfriːhænd ˈfriːhænd
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: free-hand

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
بی‌اسباب، بی‌افزار، بی‌ابزار، با دست باز، آزاد
- a freehand drawing
- نقاشی با دست آزاد
- She sketched the portrait freehand, capturing every detail effortlessly.
- او پرتره را بی‌ابزار ترسیم کرد و تمام جزئیات را به‌آسانی ثبت کرد.
verb - intransitive verb - transitive
(بدون ابزار خاصی) کشیدن، ساختن
- He wanted to freehand a sketch of the bustling cityscape.
- او می‌خواست طرحی از منظره‌ی شهری شلوغ را بکشد.
- She can easily freehand complex shapes with just a pencil.
- او به‌راحتی می‌تواند اشکال پیچیده را تنها با یک مداد بکشد.
noun countable uncountable
آزادی در تصمیم
- The organization promotes freehand, empowering employees to take initiative.
- این سازمان آزادی در تصمیم را ترویج می‌کند و به کارمندان قدرت می‌دهد تا ابتکار عمل کنند.
- The manager appreciated the team’s freehand to explore innovative solutions.
- مدیر از آزادی در تصمیم تیم برای کشف راه‌حل‌های نوآورانه قدردانی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد freehand

  1. adjective Done by hand without mechanical aids or devices
    Synonyms: freehanded, pastose, picturable, pictural, scenographic
  2. noun
    Synonyms: painty

ارجاع به لغت freehand

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «freehand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freehand

لغات نزدیک freehand

پیشنهاد بهبود معانی