Frequence
ˈfrikwəns
ˈfriːkwəns
آخرین به‌روزرسانی:
معنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
فراوانی، وفور، کثرت (وقوع)، تکرار، تعدد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- فراوانی زمین‌لرزه‌ها در آن منطقه بسیار زیاد است.
- پزشک درباره‌ی کثرت سردردهایش پرسید.
ارجاع به لغت frequence
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «frequence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frequence
لغات نزدیک frequence
- - freon
- - freq
- - frequence
- - frequency
- - frequency analysis