با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Frequenter

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
همیشه‌رو، (عامیانه) پلاس
- It is no doubt she is a frequenter here.
- شکی نیست که او در اینجا پلاس است.
- a frequenter of the nearby library
- فردی همیشه‌رو به کتابخانه‌ی مجاور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frequenter

  1. noun haunter
    Synonyms: habitue, denizen, customer, patron, regular, regular customer, frequent visitor

ارجاع به لغت frequenter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frequenter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frequenter

لغات نزدیک frequenter

پیشنهاد بهبود معانی