با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fridge

frɪdʒ frɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fridges

توضیحات

این لغت به شکل frig نیز نوشته می‌شود ولی شکل نوشتاری fridge رایج است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal A2
یخچال
- My mom keeps all the condiments in the door of the fridge for easy access.
- برای دسترسی آسان به چاشنی‌ها، مامانم همه‌ی آن‌ها را در در یخچال نگه می‌دارد.
- I need to clean out the fridge and get rid of any expired food.
- باید یخچال را تمیز کنم و از شر موادغذایی تاریخ‌مصرف‌گذشته خلاص شوم.
- I opened the frig to grab a cold drink.
- یخچال رو باز کردم تا یه نوشیدنی خنک بردارم.
verb - transitive informal
در یخچال گذاشتن
- I always fridge my fruits and vegetables to keep them fresh for longer periods of time.
- همیشه میوه‌ها و سبزیجاتم را در یخچال می‌گذارم تا برای مدت طولانی‌تری تازه بمانند.
- Can you fridge this leftover lasagna so we can have it for dinner tomorrow?
- آیا می‌تونی باقی‌مونده‌ی این لازانیا رو توی یخچال بذاری تا فردا برای شام بخوریم؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fridge

  1. noun A refrigerator in which the coolant is pumped around by an electric motor
    Synonyms: electric refrigerator

ارجاع به لغت fridge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fridge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fridge

لغات نزدیک fridge

پیشنهاد بهبود معانی