با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Frontage

ˈfrʌntɪdʒ ˈfrʌntɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
نمای ساختمان، حریم، جلو خان، میدان
- a building with frontage on the sea
- ساختمانی که رو به دریا است
- The land has a frontage of thirty meters.
- زمین سی متر بر خیابان دارد.
- a narrow frontage
- کناره‌ی باریک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frontage

  1. noun The forward outer surface of a building
    Synonyms: façade, frontal, façade, face, front, frontispiece

ارجاع به لغت frontage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frontage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frontage

لغات نزدیک frontage

پیشنهاد بهبود معانی