با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Frosting

ˈfrɒːstɪŋ ˈfrɒstɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
انگلیسی آمریکایی رویی (شیرین) (روی شیرینی و کیک و غیره)
- She spread the frosting over the cupcakes.
- او رویی را روی کاپ‌کیک‌ها مالید.
- The frosting on the cake was so thick.
- رویی روی کیک بسیار سفت بود.
noun
روکش مات (روی شیشه‌ی پنجره و غیره)
- The frosting on the glass gave it a beautiful finish.
- روکش مات روی شیشه ظاهری زیبا به آن بخشیده است.
- The frosting on the windowpane obstructed my view.
- روکش مات شیشه‌ی پنجره دید مرا مختل می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frosting

  1. noun icing
    Synonyms: covering, glaze, spread, sugar coating, topping

ارجاع به لغت frosting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frosting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frosting

لغات نزدیک frosting

پیشنهاد بهبود معانی