با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fruit

fruːt fruːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fruits

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun A1
میوه، ثمر، سود، فایده، بر، (معمولاً جمع) فرآورده‌ی کشاورزی، محصول زراعتی
- a fruit garden
- باغ میوه
- What is your favorite fruit?
- کدام میوه را از همه بیشتر دوست دارید؟
- fruit juice
- آب‌میوه
- a fruit tree
- درخت میوه
- to bear fruit
- میوه‌دادن
- fruits and vegetables
- میوه‌ها و سبزیجات
- the fruits of the earth
- محصولات زمین
- the fruit of hard work
- نتیجه‌ی سخت‌کوشی
- Every man has the right to enjoy the fruits of his labors.
- هرکسی حق دارد از ثمره‌ی زحمات خود بهره‌مند شود.
- These peach trees have always fruited well.
- این درختان هلو همیشه خوب میوه داده‌اند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun
گیاه‌شناسی تخمدان رسیده‌ی هر گیاه گل آور (که میوه بخش عمده‌ی آن است)
noun
پیامد، نتیجه، ثمره
noun informal
انگلیسی آمریکایی هم جنس باز (مرد)، کونی (تحقیر آمیز)
verb - intransitive
میوه‌دادن
verb - transitive
بار آوردن، ثمر دادن، میوه‌دار کردن، به ثمر رساندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fruit

  1. noun edible part of vegetative growth developed after flowering
    Synonyms: berry, crop, drupe, grain, harvest, nut, pome, produce, product, yield
  2. noun result of labor
    Synonyms: advantage, benefit, consequence, effect, outcome, pay, profit, result, return, reward

لغات هم‌خانواده fruit

ارجاع به لغت fruit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fruit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fruit

لغات نزدیک fruit

پیشنهاد بهبود معانی