امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Frumpy

ˈfrʌmpi ˈfrʌmpi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
شلخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frumpy

  1. adjective dowdy
    Synonyms:
    badly dressed baggy blowsy dingy drab dull frumpish homely old-fashioned outdated plain poorly dressed shabby sloppy stodgy unfashionable unkempt unstylish

ارجاع به لغت frumpy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frumpy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frumpy

لغات نزدیک frumpy

پیشنهاد بهبود معانی