با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fuchsia

ˈfjuːʃə ˈfjuːʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fuchsias

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
گیاه‌شناسی گل آویز، گل گوشواره، گل‌ آویزمنگوله‌ای، فوشیا
- The fuchsia in my garden is blooming beautifully.
- فوشیا در باغ من به زیبایی شکوفا می‌شود.
- The fuchsia flowers attracted hummingbirds to the yard.
- گل‌های فوشیا مرغ‌های مگس‌خوار را به حیاط جذب کردند.
noun uncountable
رنگ ارغوانی، سرخابی
- I painted my front door fuchsia.
- من درب ورودی‌ام را ارغوانی‌رنگ کردم.
- She painted her bedroom walls a bright fuchsia.
- او دیوارهای اتاق‌خوابش را به رنگ سرخابی روشن رنگ کرد.
adjective
رنگ دارای رنگ ارغوانی، دارای رنگ سرخابی
- She wore a stunning fuchsia dress to the party.
- او در مهمانی یک لباس شیک و ارغوانی پوشیده بود.
- The fuchsia lipstick looked great with her skin tone.
- رژ لب ارغوانی با رنگ پوستش عالی به نظر می‌رسید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fuchsia

  1. Synonyms: heliotrope, plum, raspberry

ارجاع به لغت fuchsia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fuchsia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fuchsia

لغات نزدیک fuchsia

پیشنهاد بهبود معانی