با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fulfilment

fʊlˈfɪlmənt fʊlˈfɪlmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun C2
انجام، اتمام، تکمیل، اجرا، تحقق، کامیابی، شادکامی، کام‌بخشی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fulfilment

  1. noun The act of consummating something (a desire or promise etc)
    Synonyms: fulfillment

ارجاع به لغت fulfilment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fulfilment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fulfilment

لغات نزدیک fulfilment

پیشنهاد بهبود معانی