امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Funny

    ˈfʌni ˈfʌni
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      funnies

    • صفت تفضیلی:

      funnier

    • صفت عالی:

      funniest

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective A1
    خنده‌دار، خنده‌آور، بامزه، بانمک، مضحک

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - a funny story
    - داستانی خنده‌دار
    - the funny looks and acts of Charlie Chaplin
    - قیافه و حرکات خنده آور چارلی چاپلین
    - Don't get funny with me!
    - حرف دهانت را بفهم! (بی‌ادبی نکن!)
    adjective
    عجیب و غریب، گیج‌کننده، غیرعادی
    - They have funny ideas about religion.
    - آن‌ها درباره‌ی مذهب عقاید عجیب‌و‌غریبی دارند.
    adjective
    متقلب، دغل، دغل‌بازی، گول‌زننده، فریب‌کار، حقه‌باز
    - If there is funny business the deal is off.
    - اگر دغل‌بازی در کار باشد، معامله‌مان نخواهد شد.
    adjective
    (غیر رسمی) (British English) کمی دیوانه، خل و چل
    - She's a bit funny sometimes!
    - او بعضی وقت‌ها یه چیزش می‌شه!
    adjective
    (احساس) ناخوشی، خسته از لحاظ روحی
    noun plural
    (the funnies) طنزهای تصویری، کارتون‌های داستانی با موضوع طنز که در یک بخش از روزنامه یا مجلات چاپ‌ می‌شود، لطیفه‌های تصویری، (comic strip)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد funny

    1. adjective comical, humorous
      Synonyms:
      absurd amusing antic blithe capricious clever diverting droll entertaining facetious farcical for grins gas gay gelastic good-humored hilarious humdinger hysterical jocose jocular joking jolly killing knee-slapper laughable ludicrous merry mirthful playful priceless rich ridiculous riot riotous risible screaming side-splitting silly slapstick sportive waggish whimsical witty
      Antonyms:
      dramatic melancholy sad serious tragic unamusing unfunny
    1. adjective odd, peculiar
      Synonyms:
      bizarre curious dubious fantastic mysterious perplexing puzzling queer remarkable strange suspicious unusual weird
      Antonyms:
      common normal standard usual

    Idioms

    • get funny with

      (عامیانه) گستاخی کردن نسبت به، بی‌ادبی کردن

    ارجاع به لغت funny

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «funny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/funny

    لغات نزدیک funny

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return