با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Furbelow

ˈfɜːrbɪloʊ ˈfɜːbɪləʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
چین، حاشیه چین‌دار، چین دادن، چین دوختن روی
- She was heavily made and there were all kinds of furbelows hanging around her neck.
- او هفت قلم بزک کرده بود و همه‌جور زلم‌زیمبو از گردنش آویزان بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furbelow

  1. noun A strip of pleated material used as a decoration or a trim
    Synonyms: frill, flounce, ruffle, falbala, ornament, trimming

ارجاع به لغت furbelow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furbelow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/furbelow

لغات نزدیک furbelow

پیشنهاد بهبود معانی