امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

G

dʒiː dʒiː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
G, g (هفتمین حرف الفبای انگلیسی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The teacher asked the students to recite the alphabet up to the letter G.
- معلم از دانش‌آموزان خواست که حروف الفبا را تا حرف G بخوانند.
- My name starts with the letter G.
- نام من با حرف G شروع می‌شود.
noun countable uncountable
موسیقی سل (پنجمین نت از هفت نت اصلی موسیقی)
- The composer decided to end the piece on a G.
- آهنگساز تصمیم گرفت این قطعه را با سل تمام کند.
- The pianist hit a wrong G in the middle of the performance.
- پیانیست در وسط اجرا سل اشتباهی را زد.
noun symbol countable
سینما و تئاتر G (اشاره به فیلمی که برای کودکان در هر سنی مناسب است)
- The movie had a G rating.
- این فیلم رده‌بندی G را داشت.
- The G rating on the movie meant it was safe for kids to watch without supervision.
- رده‌بندی G در این فیلم به این معنی است که تماشای آن برای بچه‌ها بدون نظارت هیچ خطری ندارد.
noun slang countable informal
انگلیسی آمریکایی ۱۰۰۰ دلار
- That new smartphone costs over two Gs.
- قیمت اون گوشی هوشمند جدید بیش از دو هزار دلاره.
- Can you lend me a G?
- آیا می‌تونی ۱۰۰۰ دلار به من قرض بدی؟
noun countable
فیزیک g (واحد اندازه‌گیری شتاب (=نرخ تغییر سرعت) یک جسم ناشی از گرانش)
- He calculated the g value.
- شتاب گرانش را حساب کرد.
- The car accelerated rapidly, reaching a speed of 2g.
- ماشین به سرعت شتاب گرفت و به سرعت 2g رسید.
abbreviation noun
گرم
- One small apple is approximately 100 g.
- یک سیب کوچک تقریباً ۱۰۰ گرم است.
- The package should weigh 500 g.
- وزن بسته باید ۵۰۰ گرم باشد.
noun
g (صدای این حرف که در انگلیسی گاهی معادل «گ» (مثل go) و گاهی معادل «ج» (مثل gem) است)
- The pronunciation of the letter "g" in English can vary depending on the word.
- تلفظ حرف g در انگلیسی بسته به کلمه می‌تواند متفاوت باشد.
- The letter "g" is silent in words like "gnome" and "sign."
- حرف g اغلب در کلماتی مانند gnome و sign بی‌صدا است.
noun
هر چیزی به شکل G
- The airplane's flight path formed a perfect G in the sky.
- مسیر پرواز هواپیما یک G کامل را در آسمان تشکیل داد.
- The twisted branches of the tree created a unique G shape.
- شاخه‌های پیچ‌خورده‌ی درخت شکل G منحصر‌به‌فردی ایجاد کردند.
abbreviation
بازی (game)
- Video gs have become increasingly popular among teenagers.
- بازی‌های ویدئویی به‌طور فزاینده‌ای در بین نوجوانان محبوب شده است.
- The children spent the entire afternoon playing various outdoor gs.
- بچه‌ها تمام بعدازظهر را صرف انجام بازی‌های مختلف در فضای باز کردند.
abbreviation
جانورشناسی اسب نر اخته (gelding) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده
- The vet checked on the health of the g.
- دامپزشک وضعیت سلامتی اسب نر اخته را بررسی کرد.
- The g was trained to pull heavy loads.
- اسب نر اخته برای کشیدن بارهای سنگین آموزش دیده بود.
abbreviation
جنسیت، جنس (gender)
- Understanding and respecting different of gs is essential.
- درک کردن و احترام به انواع جنسیت‌ها ضروری است.
- He is still struggling to understand his own g.
- او هنوز در تلاش برای درک جنسیت خود است.
abbreviation
نسل (generation)
- I hope to leave a positive impact on the next g.
- امیدوارم بتوانم تاثیر مثبتی بر نسل بعدی بگذارم.
- The g before us paved the way for progress and change.
- نسل پیش از ما راه را برای پیشرفت و تغییر هموار کرد.
abbreviation
آلمانی (German) (با G بزرگ)
- In the G language, there are many unique words and phrases.
- در زبان آلمانی، کلمات و عبارات منحصر‌به‌فرد زیادی وجود دارد.
- Learning the G language can open up new opportunities.
- یادگیری زبان آلمانی می‌تواند فرصت‌های جدیدی را ایجاد کند.
abbreviation
شیمی گوانین (guanine) (با G بزرگ) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده
- Scientists are studying the role of G in DNA replication.
- دانشمندان در حال بررسی نقش گوانین در همانندسازی DNA هستند.
- I will need to add some G to this DNA sample for analysis.
- برای تجزیه‌وتحلیل باید گوانین به این نمونه‌ی DNA اضافه کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد g

  1. noun A unit of information equal to 1024 mebibytes or 2^30 (1,073,741,824) bytes
    Synonyms:
    gigabyte gb gibibyte gib
  1. noun The 7th letter of the Roman alphabet
    Synonyms:
    gram g gramme chiliagon chiliarch gm geotropism lakh
  1. A purine base found in DNA and RNA; pairs with cytosine
    Synonyms:
    guanine
  1. noun The cardinal number that is the product of 10 and 100
    Synonyms:
    thousand one-thousand 1000 m k chiliad grand thou yard
  1. noun A unit of force equal to the force exerted by gravity; used to indicate the force to which a body is subjected when it is accelerated
    Synonyms:
    gee g-force
  1. noun One of the four nucleotides used in building DNA; all four nucleotides have a common phosphate group and a sugar (ribose)
    Synonyms:
    deoxyguanosine monophosphate
  1. noun (physics) the universal constant relating force to mass and distance in Newton's law of gravitation
    Synonyms:
    gravitational-constant universal gravitational constant constant of gravitation

Idioms

ارجاع به لغت g

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «g» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/g

لغات نزدیک g

پیشنهاد بهبود معانی