امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gag

ɡæɡ ɡæɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive verb - transitive
دهان‌بند بستن، پوزه‌بند بستن، محدود کردن، مانع فراهم کردن برای، شیرین‌کاری، قصه یا عمل خنده‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The thieves gagged and robbed him.
- دزدان دهانش را بستند و مالش را دزدیدند.
- The government was trying to gag the press.
- دولت سعی می‌کرد رسانه‌ها را زیر مهار خود بیاورد.
- Bob Hope's gags made people laugh.
- لطیفه‌های باب‌هوپ مردم را به خنده آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gag

  1. noun practical joke
    Synonyms:
    crack drollery hoax jest quip ruse trick wile wisecrack witticism
  1. verb silence, stop up
    Synonyms:
    balk bottle up choke constrain cork cork up curb deaden demur garrote keep the lid on muffle muzzle obstruct put the lid on quiet repress restrain shut down shy squash squelch stifle still stumble suppress tape up throttle tongue-tie
  1. verb vomit, choke
    Synonyms:
    be nauseated disgorge gasp heave nauseate pant puke retch sicken spew strain struggle throw up

ارجاع به لغت gag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gag

لغات نزدیک gag

پیشنهاد بهبود معانی